006

ببین رفیق بذار یه رازی رو بهت بگم . دلخور نشو ولی اون سنگی که گرفتی دستتو باید بذاری لای پات ، اونوقته که می تونی کوه ها رَم جا به جا کنی .

005

کی میدونه شاید منم یه روزی بتونم برم اون بالا واستم و همه ی اون خوشگلا که اون پایین دارن هیکلای خیسشونو می جنبونن برام غش و ضعف کنن . من واسه اون روز صبر نمی کنم و همین الان از خونه می زنم بیرون و میرم یکی از اون ظریف مریفاشو دست و پا می کنم و بهش می گم با هر صد دلاری یه بار برام غش کنه . آره اونم یه کم ناز می کنه ولی خدا می دونه که صد دلاری باهاش چه کارا که نمی کنه . آخه اونم مث من یه رویاهایی داشته .  

 

اگه تو خرجای دم دستیت صد دلار گُمه ؛ ولی رفیق صد دلار واسه ما خـعلیه.