-
آدرس جدید
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 08:58
از این به بعد اینجا می نویسم : http://rocketman.blogsky.com
-
THE END
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 18:20
گاه ، حس می کنم بازگشته ام، به روزهای خوش گذشته، به گذشته های خیلی دور، به زمانی که کودکانی بیش نبودیم ... به دوران جوانی ... روزگار، چه بی نقص می نمود ... به خاطر داری ؟ روزهای بی پایان جوانی و سرخوشی، خورشید، همیشه گرم و فروزان ... زندگی، آسان و بی دغدغه نمی دانم، انگار همین دیروز بود، و باقی عمرم به نمایشی می ماند...
-
031
شنبه 7 آبانماه سال 1390 12:03
خِئلی چیزا منو یاد اون روزا میندازه که باهم بودیم . خِــئلی چیزا . یکی ش همین تنهایی ِ.
-
030
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 08:34
صادقانه بگم -جدایی نادر از سیمین- رو اونقدری که -درباره الی- رو دوست داشتم، نداشتم. شاید بخاطر اینکه یه جاهایی از سادگی و واقعیت دور شده بود. ولی بعضی سکانساش خیلی واقعیت ها رو خوب نشون میداد. دو جای فیلم منو خیلی تکون داد، یکی اونجایی که اومد و دید پدرش از تخت افتاده رو زمین و تلاشی که بعدش کرد و بلندش کرد گذاشت رو...
-
029
شنبه 30 مهرماه سال 1390 17:37
دیشب بارون می بارید، از همون بارونا که هیچوقت باهم نرفتیم زیرش. تو همون خیابون شلوغه بودم. دست فروشَ رو که دیدم بغض کردم، یاد دل دلِ خریدن ... ! مستِ مست برگشتم خونه از اون حالا که میدونی . فردا تولدمِ و امشب هیچکس قرار نیست ساعت دوازده بغلم کنه، هیچ کیکی قرار نیست خورده بشه و هیچ بغضی قرار نیست بشکنه . فردا تولدمِ،...
-
028
شنبه 23 مهرماه سال 1390 18:00
من دوست داشتم و تو دوست داشتی ، من می خندیدم و تو می خندیدی ، من می شکستم و تو می شکستی ! اما هیچ وقت " ما " نشدیم . چیزی کم بود ، شاید هم زیاد .
-
027
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 19:33
تویِ تک تکِ لحظه هامون، تو قدم به قدمِ راه رفتن هامون، تو نُت به نُتِ آهنگها و تو هر پُکِ سیگاری که باهم کشیدیم دوسِت داشتم . حالا، تویِ قطره قطره ی تنهاییم، تو پلک به پلکِ بی خوابیم، تو فریاد فریادِ تکخونی هام و تو هر بغضی که قورت می دم دوسِت دارم. از پشتِ آجر آجرِ این دیوار دوسِت دارم.
-
026
جمعه 21 مردادماه سال 1390 00:20
مستی و راستی ؛ وقتی آشغالای دور و برت زیاد بمونن ، بوی گند میگیرن .
-
4000N
شنبه 8 مردادماه سال 1390 20:29
آره حالم خوبه . آخه چه سوالیه که می پرسی ؟ معلومه ناراحتم ولی خوب میشم . بله رفت . چیز خاصی نگفتیم . بله وسایلش رو هم جمع کرد و برد . من نمی دونم . احتمالا با تاکسی . حالا که نمی تونم بعدا میرم . بله همه چیزشو جمع کرد و برد . دیگه گاهی وقتا نمیشه دیگه . درسته ولی اشتباه بود از اول . نه بالاخره نزدیک پنج سال بود . نه ....
-
025
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 18:48
کثافت کاریای تورو دوست دارم . وقتی می شینی پای اون تابلوهای لخت . وقتی قلمو رو بر میداری می دونم که قرار یه گند تازه بزنی . تو همه چیزو به لجن می کشی . حرفی ام توش نیست این روزگار بوم خودتِ . برین توش. پی نوشت: پست قبلی رو برداشتم . از همه کسایی که کامنت گذاشته بودن خیلی معذرت می خوام. دلیلش هم خیلی ساده س . چون قرار...
-
024
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 19:57
کارم شده دیدن فیلمایی که همیشه قهرمان داستان به طرف میرسه و یه لب خیلی عاشقانه هم از هم میگیرن ! نمی فهمم چرا چیزی حدود ۸۰٪ فیلما (بخصوص هالیوودی) باید خوب تموم بشه ! از یه کی شنیدم که تو هالیوود هم یه چیزایی مثل ارشاد دارن که توی ساختن فیلم چندتا نکته رو چک می کنن اول اینکه تو همه ی فیلمای هالیوودی که کمپانی های...
-
023
شنبه 18 تیرماه سال 1390 17:34
میدونی رفیق وقتی چراغای خونه رو خاموش می کنی ، تازه می تونی بینی که بیرون چقــدر روشنه !
-
3000N
شنبه 11 تیرماه سال 1390 21:31
مرا ببوس ... برای آخرین بار ... پی نوشت : این پست رو شب قبل نوشتم و جالب بود امروز که خواست بره منو بوسید وقتی خواب بودم. رفت ... برای همیشه.
-
022
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 10:40
بارون بارون بارون . دست تو دست هم می دوون و می خونن دخترای دهکده ؛ بارون بارون بارون . بارونو خیلی دوست دارم وقتی می باره رو صورت و سینه هاشون . بارون بارون بارون . اگه این دخترا نباشن . بارون یه ضدحاله .
-
021
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 17:06
تموم زن ها رو تخت مثل هم می مونن . پس سعی کن موقع انتخاب به چیزای دیگه یی فکر کنی .
-
020
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 20:29
گلوشو گرفتم و گفتم میگی یا خفه ت کنم ؟ نگفت ! هیچی نگفت . هر شب تو این سلول لعنتی با خودم فکر می کنم که چی میشد اگه اسم اون لامصبو می گفت !؟ اونجوری اونا می رفتن پی زندگیشون و منم یه غلطی می کردم . ولی نگفت ، اسم اون لعنتی رو نگفت .
-
019
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 09:57
بهم می خندن . منم باهاشون می خندم . به خودم نه ، به خنده هاشون . به دل خوشی هاشون . منو دست می ندازن . منم باهاشون می خندم . به خودم نه ، به خنده هاشون . منو جدی نمی گیرن . منم باهاشون می خندم . به خودم نه ، به خنده هاشون . تو دعواهاشون قاطی نمی شم . تو کثافت کاری هاشون هم . هر روز می رم ملاقاتشون . به خنده هام می...
-
018
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 11:00
روزهای خوبی نیست . اصلن . دیروز موتور ماشین سوخت . میگه من نفهمیدم چی شد و ماشین خاموش شد و چراغ روغن روشن شد . مهم نیست دیگه ، سوخت . نصف پولامو تو کازینو باختم . همیشه ده - دوازده روز مونده به آخر ماه ، پولا تموم میشه . انواع و اقسام پروژه ها ریخته رو سرم . انواع مریضی هام دارن خودشونو رو من تست می کنن . ولی وقتی می...
-
2000N
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 22:32
تو اونقدر دور شدی که من خیالم هم بهت نمی رسه . تو اونقدر بالا رفتی که من با نردبون آرزو هم بهت نمی رسم . این چه کوفتیه که انقدر ازم دوری لامصب .
-
017
دوشنبه 15 فروردینماه سال 1390 08:59
رفیق یه قند شیکن می خوام تا همه بغضامو بشکونم . چون دلم داره می ترکه . تو هم اگه خواستی می تونی بغضامو بزنی تو اشکامو بخوری . اشکِ عطری اونم عطر دوری .
-
016
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 11:25
خوش به حال اونایی که تو سرمای زمستون تو اتاقشون ، از گرما خوابشون نمی بره . خوش به حال اونایی که پدر و مادرشون زنده ن ولی بهشون پول تو جیبی نمیدن . خوش به حال اونایی که با دوستشون قهر می کنن و خودکشی می کنن ، با قرصایی خودکشی می کنن که ما واسه یه دونشون کلی عذاب می کشیم . خوش به حال اونایی که خیارشورا و گوجه های وسط...
-
015
پنجشنبه 4 فروردینماه سال 1390 08:35
خودشو پاره کرده بود که " نوروز " یه سنت ایرانی و آریایی و خیلی خیلی قدمت داره . خیلی قبل تر از ورود اسلام به ایران . حالا کنار سفره هفت سینش " قرآن " گذاشته .
-
شاد باشید
شنبه 28 اسفندماه سال 1389 14:33
دست از گمان بدار! با مرگ نحس پنجه میفکن! بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار. ا.بامداد
-
014
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 08:06
یه قطره خون چکید رو برف و فهمیدم که آره اوضاع خرابه رفیق . خودمو کشوندم یه گوشه و تکیه دادم به دیوار سعی کردم جلوی خونریزی رو بگیرم ولی خیلی احمقانه بود . هیشکی دور و برم نبود . یه نیم ساعتی گذشت و حسابی کرخت شده بودم . شروع کردم به نوشتن واسه خونواده ام . هی مثل اینکه یه صداهایی میاد ! آره ، خود حرومزاده شونن . بهتره...
-
013
یکشنبه 22 اسفندماه سال 1389 15:47
هرچی زد روشن نشد . بهش گفتم - کبریت می خوای ؟ - گفت - آره - روشن کردم براش و گفتم - چرا می کشی ؟ - گفت - چی سیگار ؟ - گفتم - آره - خندید و گفت - بهش احتیاج دارم - گفتم - بهش احتیاج داری و می سوزونیش ؟ - گفت - بدبختی همین جاس - گفتم - اونم آتیشت می زنه ؟ - گفت - شاید ، میگن - گفتم - تو مریضی - هیچی نگفت . سیگارش که...
-
012
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 19:03
عطر تحریک کننده . داروی افزایش طول . فقر و فحشا . کی بورد ژله یی . سریال لاست با زیرنویس . سی دی آموزش پیانو . قرآن را با صوت بخوانید . دانلود قهوه تلخ . اسپری تاخیری . عکسهای مهناز افشار . ورود آقایان ممنوع . پارتی استقلال . ویندوز 8 !
-
011
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 15:15
بازی تموم شد . همون جور که می خواستی . تو بردی و من باختم . آخه تو خوب بلد بودی و من ناشی بودم . حالا بیا یه دست دیگه بازی کنیم . این دفعه من میشم اونی که نارو می زنه .
-
010
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 19:29
یه سالی میشه که از مدرسه زدم بیرون و تو یه مزرعه کار می کنم . هی رفیق که لباسای قشنگ قشنگ می پوشی و هر روز صب موهاتو آب و شونه می کنی و مامانت یه کلوچه کَره یی میذاره تو کیفت تا زنگ تفریح با دوستات بشینید دور هم و بگید و بخندید و کلوچه بخورید . یادت باشه نَباهاس هیشکی رو نیمکت من بشینه . وگرنه وقتی دارم گندمارو آسیاب...
-
1000N
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 10:59
تو قطره قطره اون مرواریدارو می ریختی و من آجر آجر دیوارو با کله ام می لرزوندم . تو دنیا دنیا می خندیدی و من زار زار بغضامو می شکوندم . تو کرورها کرور دور می شدی و من با هر قدم می مردم . تو رفتی و زنده شدی من موندم و مردم .
-
009
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 18:09
مدرسه که می رفتم " خیام " زیاد می خوندم . بعد همون شد که فکر کنم منم می تونم یه چیزایی بنویسم . ولی خیالی بود بس واهی ، بگذریم . اولین چیزی که نوشتم واسه بابام بود ، اون موقع ها رابطه م باهاش خیلی شیکر آب بود . اما نمی دونم چرا انقدر تو اون نوشته دوستش داشتم ، حیف شد ندارمش دیگه . الان اگه یه مو از سرش کم شه...