یه قطره خون چکید رو برف و فهمیدم که آره اوضاع خرابه رفیق . خودمو کشوندم یه گوشه و تکیه دادم به دیوار سعی کردم جلوی خونریزی رو بگیرم ولی خیلی احمقانه بود . هیشکی دور و برم نبود . یه نیم ساعتی گذشت و حسابی کرخت شده بودم . شروع کردم به نوشتن واسه خونواده ام . هی مثل اینکه یه صداهایی میاد ! آره ، خود حرومزاده شونن . بهتره خودمو بزنم به مردن . دارن نزدیک و نزدیک تر میشن ، داره میرسه بهم . ببین آشغال باور کن من مرده ام بیخیال اون تیر خلاص شو و از من یکی بگذر . رسید بالا سرم . جوون اون مادر هرزه ت بی خیال من یکی شو بذار دوباره بتونم خونواده ام رو ...
Qu Qu ~ Bang Bang
u shot me down , I hit the ground
گلوله ای حرامت کرد یا تو حرام شدی ؟ ؟ ؟
کاش به هرزه گی های مادرش قسمش میدادی شاید فرصتی میگرفتی ...
جفتش . قسم دادم ولی تو دلم .
من میخوام قذافی رو با دستام خفه کنم جلو چش مادر هرزه اش!
خیلیا تو صفن.
انگار این بارقسم به جان مادر هم کافی نبود
کاش به معشوقه ای چیزی قسم می خوردی
فایده نداره چون قرار بود اگه زنده بمونم به مادر و معشوقه ش تجاوز کنم .
شاید مردن خیلی بهتر از موندن و دیدن بدیای این دنیا باشه!
دنیا که بد نیست و نبود ما اومدیم و خرابش کردیم.
یه سریا فک کردن بی رنگ شده با خون مردم رنگش کردن!
مردن خوبه ولی به موقعش . قبل از اینکه بمیریم خیلی کارا هست که باید انجامشون داد .