1000N

تو قطره قطره اون مرواریدارو می ریختی و من آجر آجر دیوارو با کله ام می لرزوندم . تو دنیا دنیا می خندیدی و من زار زار بغضامو می شکوندم . تو کرورها کرور دور می شدی و من با هر قدم می مردم . تو رفتی و زنده شدی من موندم و مردم . 

نظرات 5 + ارسال نظر
تو چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

احساس کردم این من و تو پشت به هم نشسته بودن...

پشت به هم که نه ولی خیلی غریب به نظر میرسیدن . ولی اینطوری نبود.

من پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:00 ق.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

من و تو چسبیده به هم اما چنان دور از هم که هیچ از هم نفهمیدن

چسبای تقلبی با تبلیغات فریبنده .

Ar!eF جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ http://AtsiGn.Blogsky.Com

چــه غیرمنتظره !

این از اون همون جوری ها س که یکی شو اوایل خونده بودی .

مرجان جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ http://www.radepayekhis.mihanblog.com

و چقدر دور و چه نزدیک به هم!

خیلی دور . خیلی

روجا شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:16 ب.ظ http://nakhjiir.blogfa.com

شاید هم تو رفتی و مردی و من موندم و زنده شدم!!

نه ! این یکی اینجوری شده .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد